سقای اهلبیت چو پر کرد کف ز آب #عباسیه_ذهنی_زاده

زبانحال حضرت ابوالفضل (ع) با نفس خود در تسخیر فرات
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki
.
مرحوم ذهنی زاده
.
سقای اهلبیت چو پر کرد کف ز آب
بر نفس پاک خویش نمود این چنین خطاب
.
ای نفس خوار باش مخور آب خوشگوار
بعد از حسین حیات مکن هرگز اختیار
.
عین الحیات می خورد از جام مرگ آب
بگذر از این خیال تو هم تشنه جان سپار
.
قربان عشق تا نخورد خون حنجرش
در کوی عشق نیست سزای حضور یار
.
آنان که جام بر کف و در انتظار تو
کز دیده جای اشک کند خون دل نثار
.
آل پیمبرند که از سوز تشنگی
بر لب رسیده جان همه حال احتضار
.
اطفال تشنه در غش و سقا بنوشد آب
دور از مروّت است و ز رسم وفا کنار
.
عبّاس آب میخوری و مانده در رهت
چشم سکینه و علی اصغر در انتظار؟
.
آن یک فکنده سوز تبش شور بر وجود
و آن یک به مهر شعله ور از سوز پر شرار
.
تا دختران فاطمه سیراب نیستند
این آب را مخور که حرامست زینهار
.
در یاد تشنگی حسین و عیال او
آهی کشید از دل و بگریست زار زار
.
نفسش بسی نمود ملامت بریخت آب
عطشان شد از شریعه برون آن وفا شعار
.
محکم نمود مشک به پشت و علم به دوش
شد باهزار ذوق سوی خیمه رهسپار
.
لشکر به جنبش آمد و بنواخت طبل جنگ
کردند جمله حمله بر آن شیر نامدار
.
تیغ آنچنان بریخت برویش زهر طرف
گویا ببارش آمده باران ز ابر تار
.
از بسکه تیر خورد وجودش عیان نبود
آورد بال و پر ز پر تیر عقاب وار
.
از هر طرف فکند خدنگ ستم عدو
آن شه سپر نمود ولی سینۀ فکار
.
میدید تا بدوشش همی مشک سالم است
دلشاد بود با همۀ زخم بیشمار
.
آه از دمیکه گشت اسیر گروه کین
شهباز شد به گلۀ زاغ و زغن شکار
.
تیری به مشک خورد چو خونش بریخت آب
عبّاس را دو دیدۀ حسرت شد اشکبار
.
از خجلت سکینه رضا شد به مرگ خویش
وز انفعال سیر شد از عمر مستعار
.
فریاد از دمیکه علم گشت سرنگون
در خیمه گاه شورش محشر شد آشکار
.
«ذهنی» قیامتیکه ز ذهن تو خارج است
شرحش مده که ذهن تو می کاهد از عیار
.
.
#عباسیه_ذهنی_زاده
#عباسیه_شهادت
#سقای_اهلبیت_چو_پر_کرد_کف_ز_آب
#فارسی
.
#زبدةالاشعار
.
: @nohe_torki