زبدةالاشعار

یاد دارم که یکی نادره گوی #حسینیه_عابد_تبریزی

اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن …
ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
.
.
.
مرحوم عابد تبریزی
.
یاد دارم که یکی نادره گوی
نکته ای گفت سراپا معنا
.
که پس از آنکه حسین بن علی
جلوه بخشید به کانون هدی
.
مادرش فاطمه زهرای بتول
آن مهین بضعۀ سلطان ورا
.
روزی آنگونه که عادت بودش
بود سرگرم به تسبیح و دعا
.
دلش آکندۀ ایمان و خلوص
دیده آئینۀ انوار صفا
.
غرق در ذکر و مناجات و به لب
شکر از آن موهبت بی همتا
.
اندر آن حال یکی نادره حال
یافت آن نادرۀ مهر و وفا
.
ناگهان دید که گهوارۀ طفل
جنبد و میرسد از غیب صدا
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن

.
.
عالمی محو جلال و عظمت
ماسوا غرق به ابهام سکوت
.
متذلل، متواضع، هستی
پیش آن مهد جلال و جبروت
.
زآنهمه شوکت و تمکین و وقار
چرخ سرگشته و گیتی مبهوت
.
غبطه بر لعل لبش برد عقیق
غوطه در خون جگر زد یاقوت
.
همچو خورشید به نورش مجذوب
همه ذرّات جهان ناسوت
.
بر غبار ره او سجده کنان
با قد خم شده چرخ فرتوت
.
همه جا غرق سکوت است و جهان
گوش بر زنگ ندای لاهوت
.
ناگهان موج خموشی بشکست
آمد این نغمه به گوش از ملکوت
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.
کودکی خفته به گهواره ناز
نرگسی مست شکر خواب سحر
.
از عرق شدّۀ مرجان به جبین
لعل، گوهر زده از لؤلؤ تر
.
زلف مشگین مجعّد درهم
سنبل آشفته تر از سنبل سر
.
گونه چون گونۀ گردون به شفق
ارغوان شسته به آب کوثر
.
به لبش سایه لبخند خفیف
سایه هر چند بود زودگذر
.
نگهی غرق در آن مظهر لطف
دیده ای در رخ او محو نظر
.
هر چه بیند نشود هرگز سیر
چشم مادر ز تماشای پسر
.
او در آن حالت رویایی و شوق
که یکی می کند این زمزمه سر
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.
یک جهان عشق و شهامت اینجا
آرمیده است به گهوارۀ ناز
.
شود از نغمۀ لالایی شوق
به تبسّم لب نوشینش باز
.
این همان نادرۀ عشق و وفاست
این همان از همه عالم ممتاز
.
این همان است که در وادی غم
تیغ تیز است به جانش دمساز
.
این همان است که سوزد دل او
تشنگی این شرر سینه گداز
.
این حسین است همان کشته عشق
که جهان راست به او روی نیاز
.
وای از امروز که گردد، فردا
یا به انجام رسد این آغاز
.
زین تخیل دل مادر نگران
که به گوش آیدش این زمزمه باز

متن پیشنهادی:  بنده ام بنده ولای توام #جوادیه_سازگار

اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.
پا گرفته است دگر کودک مهد
حالیا سرو قدی ماه لقاست
.
بس تحول که پذیرفته زمان
نه همان حالت دیرینه به جاست
.
روزها از پی هم می گذرند
نوبت واقعه عاشوراست
.
شیر مردی است همان طفل و به رخ
جلوۀ نور شهادت پیداست
.
نیست از یاور و انصار کسی
این چنین است و لیکن تنهاست
.
چیره بر أو شده اشرار زمن
ای خدا اکبر و عباس کجاست
.
ناگهان پردۀ پندار درید
از میان نقش تخیل برخاست
.
باز زهرا و حسین است و یکی
سر گهوارۀ کودک گویاست
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن

متن پیشنهادی:  حال دل حور و ملک گردیده عالی #حیدریه

.
.
هر چه باریک شود پردۀ وهم
صورت واقعه گردد روشن
.
همچو طومار، زمان می پیچد
دور گردونه این چرخ کهن
.
بیند آن چشم بصیرت بینش
صورت حال فراسوی زمن
.
بستری هست مطرّز از خون
چون ز گل صحن دل انگیز چمن
.
پیکری خفته در آن لیک ز تیغ
شده اوراق چو گل در گلشن
.
ساربان رفته و محفل خالیست
خاتمی برده ولی اهریمن
.
تن صد چاک به جا هست اما
نیست پیدا اثر از پیراهن
.
طفل در گریه شد آنگاه و بتول
دید گوینده چنین گفت سخن
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.
محو، این پرده شد از پردۀ چشم
تا دگر منظره ای یافت ظهور
.
شب تار است ولی غمکده ای
هست روشن چو تماشاگه طور
.
خانه ای نادره مهمان دارد
که بدو داده مکان کنج تنور
.
سر بدان بالش غم هشته سری
محو دیدار و ز اغیار به دور
.
شده گلرنگ ز آلایش خون
همچو در موج شفق چهرۀ شور
.
گر چه آئینه کدر یافته، باز
رسد از او به فلک لمعۀ نور
.
زد شرر بر دل زهرا چون کرد
نقش این حادثه از یاد خطور
.
ناگه آوای حزینی برخاست
که همی گفت به صد جذبه و شور
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.
باز آویخت به جان پنجه خیال
تاشد آن نغمۀ شیرین خاموش
.
دید سرگشته یکی قافله ای
کوله بار غم و محنت بر دوش
.
محمل از دوده دلی زنگاری
رهرو از خون جگر اطلس پوش
.
جمعی آشفته تر از دور زمان
همه در ناله و فریاد و خروش
.
گاه از سوز درون لب به نوا
گاه از آتش دل سینه به جوش
.
سری اندر سر نی ره سپَرَد
با چنان قافله ای دوشادوش
.
سر فرزند من است این یارب؟
که بود مهر و مهش حلقه به گوش؟
.
ناگه آمیخته با بانگ درا
موج زد نغمۀ آوای سروش
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن

متن پیشنهادی:  برخیز ای دل زار از خود بهل اسَف را #حیدریه

.
.
عید میلاد حسین بن علی است
موقع جشن و سرور است امروز
.
باد گلبیز و صبا مشک افشان
غنچه سرمست غرور است امروز
.
مهری از شرق امامت زده سر
عالمی غرق به نور است امروز
.
زاده آن نادرۀ عشق و وفا
هان نگوئی که چه سور است امروز
.
نور حق تافته فی مهبط وحی
غیرت مطلع طور است امروز
.
به هوای لب او در کف حور
به جنان جام بلور است امروز
.
پرتو افشان به همه کون و مکان
حسن خلّاق غفور است امروز
.
خواند این نغمه همآوای سروش
هر که را شادی و شور است امروز
.
اِنَّ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍّ وَ حُسَینٍ وَ حَسَن
.
.

#حسینیه_میلادیه
#یاد_دارم_که_یکی_نادره_گوی
#ان_فی_الجنه_نهرا_من_لبن
#فارسی
#زبدةالاشعار

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی