زبانحال حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
.
زبدة الاشعار
?: @nohe_torki
.
حاج غلامرضا سازگار
.
الا کوفه ای شهر بی دردها
گرفتار بیدادِ نامردها
.
به پشت تو بار همه ننگ ها
همه بی وفایی و نیرنگ ها
.
بود تا صف حشر بر دامنت
به محراب، ننگ علی کشتنت
.
عجب میهماندار مسلم شدی
شب بی کسی یار مسلم شدی
.
از آن کو به کو با منت جنگ بود
که جرم علی دوستی سنگ بود
.
لبم تشنه بود و تنم خسته بود
در خانه ها بر رویم بسته بود
.
چه نامرد بودند نامردها
چه بی درد بودند بی دردها
.
همین ننگشان بس که در این دیار
به مسلم، زنی گشت مردانه یار
.
زنی بین نامردها مرد بود
به زهرا در این شهر همدرد بود
.
نبود این جنایت زتو باورم
که دستم ببندی ببرّی سرم
.
گذشت آنچه آمد به روز و شبم
نفس های آخر بود بر لبم
.
خداحافظ ای پایتخت علی
گواه شب و روز سخت علی
.
خداحافظ ای شهر نیرنگ ها
خداحافظ ای کوچه ها، سنگ ها
.
خداحافظ ای قتلگاه علی
شریک غم و سوز و آه علی
.
خداحافظ ای اشگها آه ها
خداحافظ ای نخل ها چاه ها
.
خداحافظ ای طوعه! بین همه
جزای تو با حضرت فاطمه
.
خداحافظ ای میزبان شبم
گواه شب و گریه ی یاربم
.
خداحافظ ای هر دو فرزند من
دو قربانی من دو دلبند من
.
خداحافظِ گریه و سوزتان
نماز شب و روزه ی روزتان
.
خداحافظ ای نازنین دخترم
کجایی به دامن بگیری سرم
.
اگر نیست دامان من جای تو
پس از این حسین است بابای تو
.
بود بر لبم آخرین زمزمه
خداحافظ ای یوسف فاطمه
.
خداحافظِ نغمه ی یاربت
بگو تا حلالم کند زینبت
.
الا کوفه! این سنگ، این فرق من
بزن هر چه داری، به زینب نزن
.
علی هر چه آمد زتو بر سرش
بیا و تلافی کن از دخترش
.
مبادا در اطراف او صف زنند
به قتل عزیز دلش کف زنند
.
در این جا چو آل علی پا نهند
مبادا به آنان تصدّق دهند
.
به قصر تو زینب اگر پا نهاد
مده چوب را دست ابن زیاد
.
به مهمان ستم داشتن خوب نیست
لب خشک را طاقت چوب نیست
.
مرا درد و رنج و غم عالم است
که فریاد آن بر لب «میثم» است
.
#مسلمیه
#الا_کوفه_ای_شهر_بی_دردها
#سازگار
#فارسی
.
#زبدةالاشعار
?: @nohe_torki
نظر دهید