مدح حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
حاج #محمود_ژولیده
.
ای عبدِ مطیعِ حق این است ترا یاری
در امرِ امام خود تسلیم و وفاداری
.
تصدیق کنی حق را فرمانده ی مطلق را
خیرِ تو رسد بر دین در حدِّ کمال، آری
.
بر سبط نبی عاشق در راه علی لاحِق
هستی چقدَر لایق در صحنه ی دینداری
.
درس تو همان طاعت هر لحظه و هر ساعت
در پای رکاب یار از تو برسد یاری
.
تبلیغِ تولّا را ترویجِ تبرّا را
سرلوحه ی خود کردی در قول و عمل، باری
.
هم علم و فقاهت بود هم روح شجاعت بود
جنگاورییَت در رزم از بسکه ادب داری
.
با اهل جفا در جنگ با اهل وفا در صلح
تو یاور مظلومی تو خصم ستمکاری
□
□
امروز هم ای سالار با یک مدد از قهار
وقتِ غضَبت شد بر هر لشگر کفاری
.
بر یاریِ مظلومان کن یک نفَس ای سلطان
آقا نفَسَت حق است تا دستِ دعا داری
.
یک گوشه ی اَبرویت یک نیروی بازویت
در هم شکند فوجی از اُردوی بسیاری
.
از قاطبه ی دشمن یک هِیمنه ای بشکن
بر بت شکنِ #ایران یاری برسان، یاری!
□
□
در معرکه ی خناس ثانیِ علی، عباس
ای قبله خلقُ الناس الحق که سپهداری
.
عشقِ نبیِ مختار اِبنِ علیِ کرّار
در واقعه ی صفّین دیدند تو کرّاری
.
پُر بخشش و پُر بذلی حقا که اباالفضلی
این است فضایل در قاموسِ علمداری
.
در مِدحَتِ مولایت شد خطبه ی قرّایت
هم اُسوه ی گفتاری هم الگوی رفتاری
.
در اوجِ مصیباتت برپاست مناجاتت
مانند امام خویش پُر اشک و سبکباری
.
تو کوه کراماتی مُستغرقِ فِی الذّاتی
هم زاهد و هم عابد هم عاشق و عیّاری
.
تا بابِ حوائج شد نام تو، چه رایج شد
رو بر حرم آوردن در اوجِ گنهکاری
.
جایی که امامِ تو فرمود: بِنَفسی اَنت
از مرحله ی عصمت آقا! تو چه کم داری؟
.
دستانِ شفیعِ تو پروازِ رفیعِ تو
گوياي مقاماتیست کز زُمره ی اَبراری
□
□
حقا که جوانمردی درمانِ همه دردی
اما شب عاشورا شد کار به دشواری
.
دشمن که اَمان آورد صبرِ تو بجان آورد
میداد در آن هنگام زینب بتو دلداری
.
صبرِ تو سِلاحت بود حلمِ تو بصیرت بود
این صبر و بصیرت ساخت خون از بصرت جاری
.
حقِّ تو ندانستند پس راهِ ترا بستند
حُرمت ز تو بشکستند در لحظه ی خونباری
.
دست تو جدا کردند فرق تو دوتا کردند
در حصر چها کردند با شیوه ی خونخواری
.
غرقابه ی خون گشتی از اسب نگون گشتی
بی دست فرود آمد آن کوه به اجباری
.
در مقتلِ نخلستان ارباب پیِ دستان
در علقمه زهرا بود میکرد عزاداری
.
ای اُمِّ بنین مامت این است سرانجامت
زهرا بتو فرزندم میگفت، چه دیداری
.
تا قحطیِ آب آمد آوای رباب آمد
میگفت عطش سخت است بر کودکِ گهواری
.
فرمود ترا مولا شرمنده مباش از ما
عباس! جَزاکَ الله تو آخرِ کِرداری
□
□
بهتر که ندیدی در بی حُرمتیِ معجر
نانوسِ خدا میشد راهی، سرِ بازاری
.
در مجلسِ بیگانه با آتشِ خصمانه
میسوخت دلِ زهرا از تهمتِ بدکاری
.
ما منتظریم آید آن منتقمِ احمد
تو همرهِ او باشی در روز وفاداری
.
#عباسیه_مدح
#ای_عبد_مطیع_حق_این_است_ترا_یاری
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
نظر دهید