زبدةالاشعار

بعد از احمد خاتم پیغمبران #فاطمیه_سیفی_اردبیلی

آمدن بلال به در خانه حضرت زهرا(س)
بعد از شهادت آن بانو
..
..
سیفی اردبیلی
..
..
بعد از احمد خاتم پیغمبران
کینّ شیخین دون گردید عیان
..
در سقیفه بزم شورا شد بیا
حق حیدر را زدندی پشت پا
..
از جفا عُزلت نشین شد بوتراب
بر خلافت گشت بوبکر انتخاب
..
دین خود بهر ریاست باختند
حق زهرا و علی نشناختند
..
احترام مرتضی را کاستند
فتنه ها کردند و بیعت خواستند
..
دخت طاها را گروهی شیخ مست
ملک و باغش را گرفتندش ز دست
..
گاه بر درگاه او آتش زدند
گاه سیلی بر رخ ماهش زدند
..
چون بنفشه فاطمه از غم فسُرد
در جوانی قامتش خم گشت و مُرد
..
شد ز ناز فاطمه محروم على
عالمی غم ماند و یک مظلوم علی
..
دلبرش را غسل داد و کفن کرد
نیم شب در قبرِ پنهان دفن کرد
..
اختران از نار غم افروختند
در فراق مرگ مادر سوختند
..
در گشودند از برای تعزیت
کس نشد گوید به آنها تسلیت
..
درگه بگشوده را بستند باز
تا کنند اندر غریبی سوز و ساز
..
هر یکی در دل غمی میزد رقم
گشت زینب نوحه خوان بزم غم
..
یار محزون در غم یارش گریست
شمع محفل بر شب تارش گریست
..
آن یکی بر رنگ رخسارش گریست
این یکی بر زخم مسمارش گریست
..
گاه صحبت شد ز محسن گه ز نار
گاه صحبت شد ز گوش و گوشوار
..
شمع بود و چارتن پروانه بود
خانه گریان بهر صاحبخانه بود
..
غصه ها آمد ز دل برلب گذشت
این چنین چندین و چندین شب گذشت
..
یک شبی در شام با حزن وملال
دید طاها را بخواب اندر بلال
..
گفت ای دلدادۀ خوش خوی من
ای اذان گوی حقیقت جوی من
..
کرده ای زاندم که از یثرب سفر
داری از زهرای من آیا خبر؟
..
ای مرید صادقم ای یاورم
گو چه میدانی ز حال مادرم
..
این بگفت و فارغ از دیدار شد
پس بلال از خواب خود بیدار شد
..
سینه مالامال درد و اضطراب
سوى یثرب شد روانه باشتاب
..
رو به سوی خانۀ ارباب کرد
وقت آن آمد که دقّ الباب کرد
..
این به وصل یار در تعجیل بود
تا حسین ابن علی در را گشود
..
دید او را چون امام ابن الامام
کردش از راه ادب اوّل سلام
..
از بلال آن ماهرو هوشش گرفت
خم شد و گل را در آغوشش گرفت
..
نسترن را از محبت ناز کرد
بعد بوسیدن سخن آغاز کرد
..
گفت ای جنّت مرا خاک درت
آگهم فرما ز حال مادرت
..
مشتری را از دُر اعلا بگو
بر من از حال دل زهرا بگو
..
نام زهرا چون شنید آن نور عین
ریخت اشک دیده بر صورت حسین
..
گفت با مهمانش آن پاکیزه خو
در چمن بیجا مکن گل جستجو
..
در سرای ما به تأخیر آمدی
آمدی اما عمو دیر آمدی
..
سینه ها با کینه ها آغشته شد
مادرم در دست ثانی کشته شد
..
طعنه ها بر دخت پیغمبر زدند
آتش اندر خانۀ حیدر زدند
..
باغبان را در چمن سیلی زدند
زهره را پیش حسن سیلی زدند
..
چون شنید این گفته را گوش بلال
جسم و روحش بیتوان شد از ملال
..
دانه های اشک بر دامن بکاشت
رُخ به قبر مُحسن زهرا گذاشت
..
کرد خواهش از حسین ابن علی
زیور طاق سپهر منجلی
..
من تو را مهمانم ای آرام جان
قبر زهرا را بده بر من نشان
..
گفت مولا ای انیس دلفکار
هان مرا زین خواسته معذور دار
..
غصّه را در دل دو چندان کرده ایم
لاله را در باغ پنهان کرده ایم
..
«سیفی ام» دارم گناه اندر گناه
یا علی جانِ بلال روسیاه
..
دست من گیر از کرم ای شهریار
تا نباشم روز محشر شرمسار
..
بر سیه رویی گناهانم ببخش
عُذر من بر چشم گریانم ببخش
..
لطف تو دارو بود دلریش را
از در جودت مران درویش را
..
..
#فاطمیه #سیفی_اردبیلی #فاطمیه_شهادت #فارسی #زبدةالاشعار

متن پیشنهادی:  کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است #زینبیه_محمود_ژولیده

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی