زبدةالاشعار

نیست سوزی بجگر سخت تر از سوز فراق #حسینیه_مدرس_اصفهانی

رفتن امام حسین علیه السلام بمیدان
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی
.
نیست سوزی بجگر سخت تر از سوز فراق
تیره تر از شب دیجور بود روز فراق
کوه با سنگدلی نیست غم اندوز فراق
بسوی قبر بود مرگ ره آموز فراق
کاشکی تخم جدائی بجهان کشته نبود
از جدائی بتنی پیرهنی رشته نبود
.
.
رسته از غیر چه پریسته بدلدار شود
محرم کعبه دل محرم اسرار شود
پای تا سر چه حسین بن علی یار شود
خواست تا ره سپر عرصه پیکار شود
کس نبود آورد آن اسب سواری حسین
قدمی پیش گذارد پی یاری حسین
.
.
متحیر شد و از هر طرفی کرد نگاه
نه مغیث و نه مجیر و نه معین ونه پناه
کامدش زینب سودا زده با ناله و آه
کاورم اسب قوای خسرو سیاره سپاه
گیسوی خویش عنان دیده رکاب تو کنم
صبر و زاری ز درنگ وز شتاب تو کنم
.
.
پس شتابان شد و آورد سویش اسب جناح
زره و مغفر و شمشیر و سپر خود و سلاح
که به پیماره مقصود بخیر و بفلاح
شد شتابان بفلاح اهل حرم گرم نیاح
ز پیش زینب مظلومه که مهلا مهلا
قدمی لحظه آهسته رو اهلا سهلا
.
.
دل بریدم ز وصال تو و مأیوس شدم
باغم و رنج و جدائی تو مأنوس شدم
همسر رنج و بلا همدم افسوس شدم
بس پی خاک قدوم تو زمین بوس شدم
حالیا بایدم از حضرت تو دل ببرم
ز دل آسان برم از وصل تو مشگل ببرم
.
.
مهلتی تا که به بینم دم آخر رویت
تتری نافه ببویم ز شکنج مویت
قبله گاهی تو و محراب کنم ابرویت
که نیاز است و نماز است ز هر سو سویت
مادرم گفته که من زیر گلویت بوسم
آخرین لحظه بیاسای که رویت بوسم
.
.
شاه فرمود مرا باعث تأخیر مشو
پای دل را مکن آزرده و زنجیر مشو
مانع سرّ قضا حکمت تقدیر مشو
راه عشق است در این راه عنان گیر مشو
خواهرا در سفر شام تو را همسفرم
پیش چشم تو بیاید بسر نیزه سرم
.
.
چه شوم کشته ببایست که گردی تو اسیر
بسوی شام روی از ستم چرخ اثیر
تازیانه خوری و کعب نی از قوم شریر
مجلس ابن زیادت بشمارند حقیر
صبر کن کوفه و شام ارنگری طشت طلا
از کف آل زنا بر لب من چوب جفا
.
.
خواهر زار روان کرد بسوی بنگاه
قدمی چند چه رفت اسب فرومانده ز راه
شاه آگاه ز زین سوی زمین کرد نگاه
داشته دید سکینه است سم اسب نگاه
که پیاده شود از خاک سر من برگیر
بنه این مرحله و مرحله دیگر گیر
.
.
بر سر من بکش ایدست خداوند علیم
دست رحمت که کشیدی سر اطفال یتیم
آنچه با دختر مسلم شدت از قلب سلیم
بکن از راه عنایت بمن و اهل حریم
شد پیاده شه و برداشت سر ازخاک رهش
کرد راضی و روان کرد سوی خیمه گهش
.
.
گفت تقدیر تو را گشته چنین دربدری
بیکسی خسته دلی خونجگری بی پدری
باید اینک با سیری ره وادی سپری
در ره شام روی خار مغیلان گذری
خویش را در همه احوال نگهداری کن
در مدینه چه روی پیشه عزاداری کن
.
.
آمد و حمله بر آن لشگر جرار نمود
ذوالفقارش بوغا حیدری آثار نمود
جلوه داوری و احمد مختار نمود
وقعه خیبری و حیدر کرار نمود
شوق جان باختنش در دل و در سر افتاد
که نگاهش بسوی کشته اکبر افتاد
.
.
#حسینیه_وداع #وداع
#نیست_سوزی_بجگر_سخت_تر_از_سوز_فراق
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

متن پیشنهادی:  تار زلفونله دوشوب دل نه گوزل بنده آقا #حسینیه_جائد_زنجانی

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی