زبدةالاشعار

السلام ای سایه ات خورشید ربّ العالمین #حیدریه_ملاحسن_کاشی

«قصیده هفت‌ بند» در ستایش و منقبت امام علی علیه السلام (1)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم ملا حسن کاشی (متوفی 726 ه)
.
بند اول
.
السلام ای سایه ات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
.
مفتی هر چار دفتر، خواجه هر هشت خلد
داور هر شش جهت اعظم امیرالمؤمنین
.
عالِمِ علمِ سَلُونی، شهسوار لَوْ کشِف
ناصر حق، نفس پیغمبر امام المتّقین
.
صورت معنای فطرت، باعث ایجاد خلق
اصل نسل آلِ آدم، نفس خیرالمرسلین
.
صاحب یوفُونَ بِالنَّذر، آفتاب اِنّما
قرّةُ العین لَعَمرِک، نازش روح الامین
.
در جهان از راه حشمت چون جهانی در جهان
در زمین از روی رفعت آسمانی بر زمین
.
نقش بند کاف و نون از روز فطرت تا کنون
ناکشیده چون مه رخسار تو نقش مبین
.
ناشنیده از زمان مهد تا باقی عمر
بی رضای حق ز تو حرفی کرام الکاتبین
.
مثل تو ناورده ایزد در همه حالی محال
ور بود ممکن نه الاّ رَحْمَة للعالمین
.
.
آن که مداحش خدا همدم رسول الله بود
گر کسی همتاش باشد هم رسول الله بود
.
بند دوم
.
ای به غیر از مصطفی نادیده همتای تو کس
بسته بر مهر تو ایزد مهر حورالعین و بس
.
مهره مهر از گلوی صبح برنارد فلک
گرنه از مهر تو آید صبح صادق را نفس
.
کاروان سالار جاهت چون کند آهنگ راه
چرخ را بر دست پیش آهنگ بندد چون جرس
.
با شکوه صولتت دستان نیاید در شمار
در پر عنقای مغرب کی شکوه آرد مگس
.
گر دل دریا عطایت موج بر گردن زند
لجّه گردون در آن گردان نماید همچو خس
.
گر شکوهت را به میزانِ معانی بر کشند
از ره خفّت کم آید بوقبیس از یک عدس
.
اندر آن میدان که مردان سعادت خوی را
از پی مردی عنان از دست برباید فرس
.
از میان مشرق میدان درآیی مِهر وار
رایت نصرت ز پیش و آیت دولت ز پس
.
خلق هفت اقلیم اگر آن روز همدستان شوند
از سر مردی نیارد پا به میدانِ تو کس
.
.
صورتی گردد مجسم فتح گوید آشکار
لا فَتی اِلّا عَلی لاسَیفَ اِلّا ذِالفقار
.
بند سوم
.
ای سپهر عصمت از فرِّ تو زیور یافته
آفتاب از سایه چتر تو افسر یافته
.
از غبار درگه چرخ احترامت آشکار
کیمیاگر نسخه گوگرد احمر یافته
.
بر امید مثلِ رویت، دست نقّاش ازل
نقش ها بر بسته لیکن چون تو کمتر یافته
.
و آنکه اندر آفرینش لاف بالایی زده
رفعتت را زآفرینش پایه برتر یافته
.
بازِ قدرت هر کجا بال جلالت کرده باز
طایران سدره را در زیر شهپر یافته
.
هر که مُهر مهر تو بر صفحه جان کرده نقش
مخزن دل را چو کان از زر توانگر یافته
.
آنکه دست حاجتی بر جود تو برداشته
دست خود را تا قیامت حاجت آور یافته
.
ساقی کوثر نه چندان مدح باشد مر ترا
ای ز تو دریای فطرت عین کوثر یافته
.
با خدا و مصطفی رای تو یکره داشته
از خدا و مصطفی شمشیر و دختر یافته
.
.
گر نبودی ذات پاکت آفرینش را سبب
تا ابد حوّا سترون بود و آدم عزب
.
.
بند چهارم
.
ای معظم کعبه اصل از بیان مصطفی
قبلۀ دنیا و دین، جان جهانِ مصطفی
.
ای به استحقاق بعد از مصطفی غیر از تو کس
نانهاده پای تمکین بر مکان مصطفی
.
از نقود گوهر معنی لبالب شد دهان
تا نهادی لب به صورت در دهان مصطفی
.
تا سپهر شرع ازو پر نور شد هرگز نیافت
از تو روشنتر مهی بر آسمان مصطفی
.
رفعتی بالای امکان صورتی ناممکنست
ور بود ممکن بود آن قدر آن مصطفی
.
گرچه در عالم به اقبال تو شاها کرده ام
آنچه حَسّان کرد وقتی در زمان مصطفی
.
لاف مداحی درین حضرت نمی آرم زدن
ای ثناخوانِ تو ایزد از زبان مصطفی
.
از بیان خلق بر ناید صفاتِ ذات تو
ور برآید نبود اِلاّ از بیان مصطفی
.
عرض حاجت بر تو حاجت نیست، می دانی که چیست؟
حال اخلاص من اندر خاندان مصطفی
.
منّت خلقم به جان آورد لطفی کن مرا
وارهان از منّتِ خلقم به جان مصطفی
.
.
روی رحمت بر متاب، ای کام جان از روی من
حرمت جان پیمبر یک نظر کن سوی من
.
.
بند پنجم
.
ای گزیده مر خدایت یا امیرالمؤمنین
خوانده نفس مصطفایت یا امیرالمؤمنین
.
از نسیم باد نوروزی نشاید کرد یاد
پیش خلق جانفزایت یا امیرالمؤمنین
.
آنچه عیسی از نفس می کرد رمزی بود و بس
از لب معجزْنمایت یا امیرالمؤمنین
.
خاطر همچون من شوریده خاطر کی کند
وصف ذات کبریایت یا امیرالمؤمنین
.
با همه بالانشینی عقلِ کل نابرده راه
زیر شادروان رایت یا امیرالمؤمنین
.
گر بُدی بالاتر از عرش برین جای دگر
گفتمی آنجاست جایت یا امیرالمؤمنین
.
مدح اگر شایسته ذات تو باید گفت و بس
کیست تا گوید ثنایت یا امیر المؤمنین
.
آنچه تو شایسته آنی ز روی عزّ و جاه
کس نداند جز خدایت یا امیرالمؤمنین
.
ما همه از درگه لطفت گدایی می کنیم
ای همه شاهان گدایت یا امیرالمؤمنین
.
.
فهم انسانی چه داند عزّت کار ترا
کآفرینش بر نتابد بار مقدار ترا
.
.
بند ششم
.
ای که فرمان قضا موقوف فرمان شماست
دور دورانِ فلک دوری ز دوران شماست
.
آفتابی کآسمان در سایه اقبال اوست
پرتوی از لُمعه چاک گریبان شماست
.
چشمه ای کز وی محیط آفرینش قطره ایست
قطره ای از لجّه دریای احسان شماست
.
پیر مکتب خانۀ ابداع یعنی جبرئیل
با همه ذهن و ذُکا طفل دبستان شماست
.
هر کجا در مجمع قرآن خدا را آیتی ست
از کمال لطف و رحمت، خاصّه در شأن شماست
.
قبّۀ نُه چرخ را چون دانه بر چیند ز جا
مرغ تعظیمی که آن بر بام ایوان شماست
.
گوهری کان در ضمیر کانِ امکان قضاست
صورت اظهار آن موقوف فرمان شماست
.
بندۀ بیچاره #کاشی از دل و جان، سال و ماه
روز و شب در خطّه آمل ثناخوان شماست
.
بر در دولت سرایت روی بر خاک نیاز
با دل پر درد برامید درمان شماست
.
.
درد پنهان پیش درمان، چند بتوان داشتن
عاقلی نبود ز درمان درد پنهان داشتن
.
.
بند هفتم
.
تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام
خاک او دارد شرف بر زمزم بیت الحرام
.
آفتاب آسمان دین امیرالمؤمنین
والی ملک ولایت، حاکم دارالسّلام
.
مُبطل بنیادِ بدعت منشی احکام وحی
حاکم دین و شریعت، حامی حلّ و حرام
.
سایه لطفش به معنی گر نبودی در جهان
صورتی بودی جهان از روی معنی ناتمام
.
ای سریر سروری آورده از جای تو جاه
وی جهان آفرینش برده از نام تو نام
.
با شکوهِ شقّه دستار و رکن مسندت
تاج جمشیدی که و تخت سلیمانی کدام؟
.
از پی تدبیر تو پیوسته تقدیر قضاست
بنهد از روی ادب بهرام در پیش تو کام
.
نسبتت با سایر انسان خطا باشد خطا
جوهر پاکیزه گوهر را چه نسبت با رُخام
.
مثل تو جز مصطفی صورت نبندد عقل را
معنی ایمان ما اینست روشن، و السلام
.
.
زائران حضرتت را بر در خُلد برین
می دهند آواز «طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدین»
.

متن پیشنهادی:  مژده دربهارجان دلبرجهان آمد #حیدریه_بیدقداری

(1) این همان «قصیده هفت‌بند» است که قاضی نورالله شوشتری در مجالس‌المؤمنین آورده و نوشته‌است «اکثر استادان متأخرین در تتبّع آن درها سفته‌اند و به آن لطافت تا غایت چیزی نگفته‌اند».
.
#حیدریه_ملاحسن_کاشی
#حیدریه_مدح
#السلام_ای_سایه_ات_خورشید_رب_العالمین
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی