زبدةالاشعار

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا

#آرزوی_کربلا
#بر_مشامم_می_رسد_هر_لحظه_بوی_کربلا
.
✍️ زبدة الاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
حاج غلامرضا #سازگار
.
مرغ دل پر می زند پیوسته سوی #کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
.
پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا
جام اشگ و خون گرفتم از سبوی کربلا
.
با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا
.
اشگ چشم زینب و خون حسین بن علی
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا
.
گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا
.
کعبه و سعی و صفا و مروۀ من کربلاست
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
.
در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه
ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه
.
دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه
بشنوم در گوشۀ مقتل صدای فاطمه
.
دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک
با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه
.
دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل
اشگ ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه
.
دین من دنیای من عقبای من باشد حسین
نه به خُلدم حاجت است و نه زنارم واهمه
.
دیده بستم از همه عالم، دلم در کربلاست
بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
کربلا ای حُرمتت بالاتر از بیت الحرام
تا به کی از دور گویم بر شهیدانت سلام
.
تا به کی از دور گردم دور نهر علقمه
تا به کی فراتت خون دل ریزم به جام
.
آه از من گر نسوزم لحظه لحظه بر حسین
وای بر من گر شود بی کربلا عمرم تمام
.
کربلا! یک لحظه از آب فرات خود بپرس
مِهر زهرا از چه شد بر زادۀ زهرا حرام
.
کربلا! فریاد زن با مردم عالم بگو
کوفیان با سنگ از مهمان گرفتند احترام
.
بس که می گردد دلم بر گرد آن شش گوشه قبر
بس که مشتاق حسین و کربلایم صبح و شام
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم
پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم
.
پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک
از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم
.
پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین
مهر او را در دل از دامان مادر داشتم
.
شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک
بر گلوی تشنۀ شش ماهه اصغر داشتم
.
پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم
پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم
.
مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را
از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
تا برات کربلایم را کند امضا حسین
.
هم دلم برده با خود در کنار قتلگاه
هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین
.
با همین پروندۀ سنگین و این بار گناه
می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین
.
از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه
ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین
.
غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق
هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین
.
من که از روز ولادت کربلایی بوده ام
دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین
.
کعبه و رکن و مقام و زمزم من کربلاست
از حسینم در حسینم با حسینم با حسین
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
خاک را در قتلگه گِل کردم از اشگ دو عین
ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین
.
اشگ من بر یوسف زهراست، دین و دِین من
گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین
.
ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم
با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین
.
دوست دارم مثل زینب سر به محمل بشکنم
خون فشانم از جبین و اشگ ریزم از دو عین
.
در نظر می آورم گلدستۀ عبّاس را
چون کنم از قصر شیرین رو به شهر خانقین
.
از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه
در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
قطره قطره آب شو ای دل چو شمع انجمن
گریه کن ای دیده بر آن کشتۀ صد پاره تن
.
یک بیابان خار و یک صحرا خزان یک برگ گل
یک هزار و نهصد و پنجاه زخم و یک بدن
.
یوسف زهرا تنش با چنگ گرگان چنگ چنگ
پیرهن از تن، تن او پاره تر از پیرهن
.
کاش بودم روز عاشورا کنار قتلگاه
ناله از دل می زدم کی شمر! زینب را نزن
.
کاش می گفتم به دشت #کربلا با زائرین
بوریایی شد تن فرزند زهرا را کفن
.
گر چه از آن تربت شش گوشه دور افتاده ام
کربلا باشد به من نزدیک تر از جان من
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
ناله در دل، اشگ بر رخسار، بغضم در گلوست
عضو عضوم با حسین فاطمه در گفتگوست
.
نامۀ اعمال من این چشم گریان من است
اشگ من بر صورت من خوش تر از آب وضوست
.
هر کجا پا می نهم انگار نهر علقمه
هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست
.
اشگ از سوز عطش خشکیده در چشم رباب
کودک شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست
.
مکتب من خیمۀ عبّاس و درسم یا حسین
دین من آیین من تا صبح محشر عشق اوست
.
با حسین و کربلا یک عمر عادت کرده ام
کربلایم کربلایم کربلایم آرزوست
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
کربلا یعنی خدای کعبه را بیت الحرم
کربلا خاکی است کز خون خدا شد محترم
.
کربلا یعنی سرشک دیده و هُرم عطش
پیکر صد چاک و دست خالی و مشک و علم
.
غنچه ای از ضرب سیلی گشته رخسارش کبود
لاله ای از تازیانه کرده اندامش ورم
.
نونهالی حنجرش خشکیده از سوز عطش
سرو اندامی زخون چسبیده لب هایش به هم
.
نوجوانی تشنۀ آب دم شمشیرها
شیر خواری شیر خورده از دم تیر ستم
.
در طواف کعبه گفتم با خداوند حرم
کی خداوند حرم حتّی کنار این حرم
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان
آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان
.
سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو
ذکر بر لب، تیر بر دل، اشگ بر صورت روان
.
داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام
گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان
.
آفتاب فاطمه افتاد بر روی زمین
بر تن عریان او خورشید گشته سایبان
.
بارالها دیده ای تا خون بگریم روز و شب
سیل اشگم را به قبر یوسف زهرا رسان
.
هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم
از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
طایران دیدند از صیّادها آزارها
لاله ها لب تشنه جان دادند زیر خارها
.
دختران فاطمه دامانشان آتش گرفت
از هجوم دشمنان و از شرارا نارها
.
خون زگوش دختر شیر خدا جاری شده
گوشواره اوفتاده در کف خونخوارها
.
کربلا معجر بپوشان تا نبیند فاطمه
داغ گرما، نقش سیلی، بر گل رخسارها
.
کاش می شد صورت خود را نهم بر روی خاک
در مسیر کربلا، در مقدم زوّارها
.
خوانده ام از خردسالی روز و شب این بیت را
بارها و بارها و بارها و بارها
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا
.
عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد
قصّۀ ذبح عظیم و آیۀ قالوا بلا
.
آیۀ قرآن نیفتاد از لب خشک حسین
از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا
.
جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش
بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا
.
سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل
خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا
.
«تشنۀ آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»
.
«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
.
.
#مرغ_دل_پر_می_زند_پیوسته_سوی_کربلا
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

متن پیشنهادی:  چه غم ز قافله گر مانده ام کنار الهی #راه_شام_خوندل_تبریزی

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی