زبدةالاشعار

یا علی افتاد از نو بر سرم سودای تو #حیدریه_صامت_بروجردی

در مدح حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
#گریز زبانحال حضرت زینب (س) در #قتلگاه
.
.
مرحوم صامت بروجردی
.
.
یا علی افتاد از نو بر سرم سودای تو
شد مصوّر باز در دل صورت زیبای تو
.
با خیابان جنان بس فرقها دارد دلم
کاندر آن طوبی بود در این قد رعنای تو
.
می شود نفی لیاقت سدّ راه دیدگان
ورنه می گفتم که می باشد به چشمم پای تو
.
بود بر روی تراب ای بوتراب اما نبود
چون سر بال ملک پای فلک پویای تو
.
گشت عین الله وجه الله نامت زانکه بود
باز دایم بر رخ حق دیدۀ بینای تو
.
سلطنت کس را مسلّم می نبودی گر نبود
زیب تاج تاجداران گوهر یکتای تو
.
رحمت محض خدائی در زمین کس نرست
لالۀ رحمت به غیر از دامن صحرای تو
.
خلق موجودات را باعث تو گشتی تا نمود
کشتی ایجاد جا در ساحل دریای تو
.
تو کلام الله ناطق هستی و نشر علوم
گشت از روز ازل از منطق گویای تو
.
منحصر نبود فیوضات وجودت در جهان
تا چه بخشد در قیامت جود جانبخشای تو
.
تیغ عالم نگسلد پیوند مهرش تا ابد
هر که استمساک جست از عروة الوثقای تو
.
از اثر پی بر مؤثر می توان برد آفرین
نقشبندی را که بست این صورت والای تو
.
رسم یکتایی بود مخصوص ذات کردگار
ورنه می گفتم کسی نبود دگر همتای تو
.
غالبت حق خواند و غالی غیر حق پنداشتت
گویمت من هست حق را جلوه در مجلای تو
.
جای اندر کسوت امکان نمودی تا شود
رفع تهمت ورنه بیرونست از امکان جای تو
.
ای یداللهی که اندر بدو خلق ما خلق
خلقت کون و مکان بُد اولین انشای تو
.
چیست دنیا چیست عقبا با همه ملک ملک
غیر یک ارزن نیرزد همت والای تو
.
تو فنای محض بودی در حیات و در ممات
پس چه دارد فرق دنیای تو با عُقبای تو
.
این بود همّت که در دنبال دنیا روز و شب
عالمی جویای او بودند و او جویای تو
.
حیله ها انگیخت تا او را به خود کابین کنی
عاقبت دنیا به تنگ آمد ز استغنای تو
.
پس تلافی کرد یعنی رفت در عقد یزید
تا بدرد آرد دل پردرد محنت زای تو
.
.
#گریز زبانحال حضرت زینب (س) در #قتلگاه
.
.
من چه گویم زادۀ سفیان باولادت چه کرد
مو به مو آگاه می باشد دل دانای تو
.
پس چرا بیرون نیاوردی سر از خاک نجف
تا ببیند حال زینب چشم خون پالای تو
.
آن زمان کاندر سر نعش حسین افتاد و گفت
ای برادر شد چرا خانه سیه مأوای تو
.
از زمین بردار سر ای کشتهٔ بی سر که شد
خوار و سرگردان سکینه طفل بی بابای تو
.
من فدای کام خشک و لعل عطشانت شوم
رنگ را لب تشنگی بگرفته از سیمای تو
.
هر چه می بینم نباشد از سر شمشیر و تیر
یک سر موئی سلامت نیست در اعضای تو
.
داغ بر دل تشنه لب تن در زمین سر بر سنان
فرصتی کو تا شمارم درد و محنت های تو
.
شد دل سنگ از برای بی کسی هایت کباب
یک جووی نبوَد ترحّم در دل اعدای تو
.
رحم خوبست و از او بهتر بود احیای نفس
پس چرا از قطره آبی کس نکرد احیای تو
.
ای کلیم کربلا از نوخطان در هر طرف
نور باران گشته اندر سینۀ سینای تو
.
قصّۀ قربانیت در خواب اگر دیدی خلیل
تا قیامت سوختی از سوز عاشورای تو
.
بهر سیم و زر حسین را کشتی ای شمر شریر
لعنت حق بر تو و بر خواهش بی جای تو
.
قلب زهرای مطهّر سوختی گویا نبود
از خدا و مصطفی و مرتضی پروای تو
.
تیره شد امروز از داغت برادر روز من
تا چه باشد سرگذشت امشب و فردای تو
.
بر رگ جان «صامتا» زین بیشتر نشتر مزن
شد جهان یکسر خراب از اشک طوفان زای تو
.
.
#حیدریه #صامت_بروجردی #حیدریه_مدح #فارسی #زبدةالاشعار

متن پیشنهادی:  آخرین ساعات عمر حیدر است #حیدریه_بابک_اردبیلی

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی