زبدةالاشعار

آه از آن دم که سر از پیکر انسانی چند #حسینیه_رجایی_تبریزی

#چند
#ما_ز_میخانه_عشقیم_گدایانی_چند از #ملاهادی_سبزواری
#آه_از_آن_دم_که_سر_از_پیکر_انسانی_چند از #رجایی_تبریزی
#کیستند_اهل_جهان_بی_سر_و_سامانی_چند از #صائب_تبریزی
#خون_دل_می_چکدم_دیده_مژگانی_چند از #ذهنی_‌زاده
#آب_شهد_است_اگر_زهر_از_او_به_که_نشد از #عابد_تبریزی
..
..
..
آه از آن دم!
..
..
سید محسن رجائی ( مجنون )
..
..
آه از آن دم! که سر از پیکر انسانی چند
شد جدا پیش رخ جمع پریشانی چند
.
آن چه از ظلم و ستم گشت به یک روز پدید
چشم آفاق ندیده است به دورانی چند
.
با که این نکته توان گفت؟ در آغوش فرات
سوخت از داغ عطش، غنچۀ عطشانی چند
.
آه اطفال درآمیخت چو با اشک رباب
خود برانگیخت در آن بادیه، توفانی چند
.
وه! که از تیشۀ بیداد، درافتاد به خاک
بر لب آب روان، سرو خرامانی چند
.
ریگ تفتیدۀ صحرای بلا، جای پَرَند
بستری شد، به تن خستۀ عریانی چند
.
آسمان شد خجل از ماه خود، از بس به زمین
دید بر نیزه، سر ماه درخشانی چند
.
محنت روز نشد بس؟ که به شب افروزند
آتشی بر خِیَم بی سر و سامانی چند
.
زینب، آن پرده نشین حرم عفّت و ناز
کوبه کو شد به رهِ کوه و بیابانی چند
.
تا ابد خاطرۀ آن همه جان بازی را
خلق گویند به هر بزم، به دستانی چند
.
هم نوا با دم « #مجنون»، نه عجب خلق کنند
شعر را زمزمه با ناله و افغانی چند
.
«#صائب» و «#سائل» و «#عابد» به همین قافیه، شعر
ثبت کردند به دیباچۀ دیوانی چند
.
#حسینیه_شهادت
#عاشورا
#فارسی
#زبدةالاشعار

متن پیشنهادی:  کوی امید و کعبه ی احرار کربلاست #کربلا_شاهرخی_جذبه

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی