زبدةالاشعار

ای دل افسرده از غم در ملالی تا به کی #مهدیه_حاجب_بروجردی

یا مهدی
گریز به شهادت امام حسین (ع)
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki
.
مرحوم میرزا حاجب بروجردی
.
ای دل افسرده از غم در ملالی تا به کی
با حوادثهای گردون در جدالی تا به کی
انقلابات جهان در قیل و قالی تا به کی
در شکایت پیش هر کس در مقالی تا به کی
از ظهور درد و غم افسرده حالی تا به کی
این همه آشفتگی سرمایۀ سامان توست
.
.
گر رسد روزی تو را رنجی به دوران غم مخور
خانۀ صبرت شود از غصّه ویران غم مخور
گر یکی باشد غمت گر صد هزاران غم مخور
هست در این پرده بس اسرار پنهان غم مخور
درد نبود بی دوا از بهر درمان غم مخور
این همه درد پیاپی باعث درمان توست
.
.
تا نگردی واله و حیران به صحرای مجاز
از حقیقت کی دری بر روی تو سازند باز
از تب حرمان بسوز و با غم هجران بساز
عاقبت یابی شفا از این بلای جانگداز
بر سرت آید طبیبی روح بخش و جان نواز
یک دم عیسی دمش احیا کن صد جان توست
.
.
گر جهان از فتنه گردد پر ز شور و غلغله
ور فتد در پنج حس و چار ارکان ولوله
شش جهت چون کشتی بی بادبان در زلزله
از تُنک ظرفی نگردد تنگ بر تو حوصله
چون تو دوری از ره حکمت هزاران مرحله
عقل را کن رهنما چون نقل تو لقمان توست
.
.
صبر مفتاح فرج گردید جانا شو صبور
شادمان شو کز پس این غم تو را آید سرور
غیبتی خواهد که تا ظاهر شود قدری حضور
بعد از این ظلمت برآید آفتابی پر ز نور
صد چو موسی بهر وصلش گشته سرگردان بطور
منّت ایزد را که آنجان جهان جانان توست
.
.
حامی حکم خدا و حافظ شرع مبین
شهریار ملک امکان خسرو اقلیم دین
واقف اسرار پنهان کاشف شک و یقین
در نخستین کرد نورش جلوه اندر ماء و طین
روح را زین جلوه شد بر قالب خاکی مکین
پس چه غم داری که این شه مهدی دوران توست
.
.
ای شه دنیا و دین پر گشته عالم از فساد
از شرف اسلام و شرع انور از رونق فتاد
کرده بر پا دشمنان دین لوای شر نهاد
وقت آن شد ای پناه بی پناهان کز وداد
عرصۀ ایجاد را مملو کنی از عدل و داد
چون به امر حق تمام امر در فرمان توست
.
.
هر که را می بود در سر دعوی پیغمبری
اشقیا کردند بر دار فنا از خودسری
کرده از بهر ریاست هر کسی بیرون سری
آن کند از کفر کیشی دعوی پیغمبری
دین حق کن یک سر از تیغ دو سر زین سرسری
چون سر هر سرکشی گوی خم چوگان توست
.
.
یا غیاث المستغیثین حقّ یزدان الغیاث
یا امان الخائفین از ظلم و عدوان الغیاث
حق اسماء جلال حق سبحان الغیاث
حق تورات و زبور و صحف و قرآن الغیاث
حرمت طاها و یاسین اصل ایمان الغیاث
وقت یاری نوبت غمخواری و احسان توست
.
.
ای معین بی معینان ای ولی دادگر
ای دلیل گمرهان ای هادی جنّ و بشر
صفحۀ آفاق پر شد از نفاق و شور و شر
خیز و بر پا کن لوای نصرت و فتح و ظفر
برزن از تیغ دو سر بر پیکر اعدا شرر
دست ما بیچاره بهر چاره بر دامان توست
.
.
یک طرف روسی گشاید دست تخریب از جفا
بر رواق و گنبد پر نور شاه دین رضا
یک طرف بانی کند قانون شرع مصطفی
از ره شیطان پرستی برخلاف مدعا
این همه صبر تو بر افعال زشت اشقیا
نیست نقصان دال بر حقیقت ایمان توست
.
.
ای ولی الله اعظم ای شه مالک رقاب
ای سلیل احمد و ای جانشین بوتراب
نی وجودت کرده حق از کل اشیاء انتخاب
فتنۀ دجال و شیطان کرده عالم را خراب
دست زن بر تیغ و نه پای سعادت در رکاب
رونق دین بر دم شمشیر خون افشان توست
.
.
آرزوی دیدنت دارند جمعی دوستان
گر چه نبود حضرتت را دوستی اندر جهان
گر ترا بُد دوستانی از چه می گشتی نهان
ای صفاتت همچو ذات حضرت باری عیان
لطف عامت فیض بخش دوستان و دشمنان
ماسوالله بر سر خوان کرم مهمان توست
.
.
از نخستین خلقتت بر اوصیا خاتم شدی
فخر آباء کرام خویش در عالم شدی
وارث هر درد و غم از خلقت آدم شدی
مرجع هرگونه رنج و محنت و ماتم شدی
شد غمت افزون دمادم لحظه ای کی کمشدی
قلب احبابت گداز از حزن بی پایان توست
.
.
اعن الله جزاک فی المصائب والبلا
خاصه از جدّت حسین و واقعات کربلا
کی فراموشت شود زان خسرو بی اقربا
روز و شب پیوسته داری منبر ماتم بپا
منقب از ندبه ات گردد همه ارض و سما
خون فشان چشم فلک از دیده گریان توست
.
.
یاد آید چون تو را آن سرو قامت اکبرش
یاد از آن ششماهه طفل شیرخواره اصغرش
یا جدا از تن دو دست یاور آب آورش
یا ز تیغ شمر و آن خشکیده کام و حنجرش
یا ز خولی بر سنان بنموده رأس اطهرش
عرصۀ ایجاد بیت الحزنی از احزان توست
.
.
چون به خاک افتاد از زین جسم پر تاب و تبش
در خیام آمد ز میدان مرکب بی صاحبش
الظّلیمه الظّلیمه صیحه زن ورد لبش
از حرم اهل حرم یک سر بدور مرکبش
حالجو از حال آن مرکب به افغان زینبش
کای فرس حالش عیان از حال جانسوزان توست
.
.
سوی میدان شد شتابان زینب زار و حزین
دید با شمشیر برّان از جفا شمر لعین
کرده جا بر سینۀ بی کینه سلطان دین
با فغان شد نزد ابن سعد کای کافر ببین
کام عطشان زادۀ زهرا به زیر تیغ کین
سبط احمد تشنه لب در این زمین مهمان توست
.
.
ماند بی کس جدّ پاکت ای ولی کردگار
در زمین کربلا بی یاور و بی غمگسار
با لب عطشان و کام خشک و قلب داغدار
سر برید از پیکرش شمر لعین نابکار
نوح سان بنما شها در کشتی ماتم قرار
بحر نیکان یک نمی از دیدۀ گریان توست
.
.
آمد اندر قتلگه چون زینب بی خانمان
کرد جا بر روی نعش شهریار انس و جان
گفت یا رب کن قبول این کشتۀ در خون طپان
سوی جدّش کرد رو پس با دو صد آه و فغان
گفت ای جدّا گرامی بین ز جور ناکسان
این تن در بحر خون غلطان در غلطان توست
.
.
دید در خون پیکر اعوان و اخوان یک طرف
غارت اموال یکسو آه طفلان یک طرف
پس نمود از بی کسی رو جانب ملک نجف
کای پدر در این زمین از جور اعدا وا اسف
بین حریم بی کَسَت بهر اسیری بسته صف
این زنان مو پریشان عترت ویلان توست
.
.
در بقیع بنمود رو آنگه به چشم اشکبار
کرد با مادر خطاب از سوز قلب داغدار
مادرا بین دخترانت بی کس و بی غمگسار
از گلستان جنان در کربلا پایی گذار
بین زمین گردیده از خون حسینت لاله زار
این به خون آغشته پیکر زینت دامان توست
.
.
ای سلیل طیّبِ پیغمبرِ امّی نسب
زادۀ شیر خدا ای شهریار ذوالحسب
از ستم بستند در زنجیر با رنج و تعب
حضرت زین العبا را با تن پرتاب و تب
تیغ نصرت برکش و کن روز اعدا را چو شب
رخش همّت ای شها امروز زیر ران توست
.
.
بهر بی یاری جدّت ای ولی ذوالجلال
چشم «حاجب» گرید از غم صبح و شام و ماه و سال
داغ «صامت» کرده او را در جهان بشکسته بال
با جناب «حاج اسدالله» آن نیکو خصال
هر دو را حاجت روا کن حقّ ذات لایزال
حاجت آنها به دوران بودن از یاران توست
.
.

متن پیشنهادی:  جانا؛گوزون آچ شمع و حرمخانه بیزیمدی #مهدیه_مصیبی_تبریزی

 

#مهدیه_حاجب_بروجردی
#حسینیه_شهادت
#ای_دل_افسرده_از_غم_در_ملالی_تا_به_کی
#فارسی
.
✍️ #زبدةالاشعار ✍️
.
🆔: @nohe_torki

نظر دهید

جستجو در نام شاعر یا مناسبت

Search
Generic filters
Exact matches only
Filter by Custom Post Type

کلمات کلیدی: فهرستاشعار14معصومموضوععاشورائیانماهشاعراصفهانیتبریزیاردبیلیزنجانی

جستجو در مصرع اول

Search
Generic filters

Filter by Custom Post Type

دسته بندی درختی

دسته بندی درختی